ملت پاکستان در ۲۵ دسامبر سالروز تولد قائد اعظم محمدعلی جناح را جشن میگیرد، اما در سوی دیگر، ۱۶ دسامبر را نیز بهعنوان روز اندوه و سالگرد جدایی بازوی شرقی کشور گرامی میدارد.
ماه دسامبر در حیات ملی پاکستان از اهمیتی ویژه برخوردار است. در همین ماه، در روز ۲۵ دسامبر ۱۸۷۶، قائد اعظم محمدعلی جناح متولد شد؛ رهبری که با هدایت پرشور و قاطع خود، مسلمانان شبهقاره را در مسیر جنبش آزادی قرار داد و با تحقق بخشیدن به اندیشه پاکستانِ علامه اقبال، در ۱۴ اوت ۱۹۴۷ کشوری آزاد و مستقل به نام پاکستان را پدید آورد.
در تاریخ بشر، افراد اندکی یافت میشوند که با هوش، امانتداری و شایستگی خود مسیر تاریخ را تغییر دهند و نادرتر آنانیاند که با اندیشهای انقلابی و تواناییهایی خارقالعاده و گاه معجزهآسا، نقشه جهان را دگرگون سازند. قائد اعظم از جمله همین شخصیتهای کمنظیر بود که با تکیه بر خرد، استقامت و صداقت، چهره سیاسی شبهقاره را دگرگون کرد. تواناییهای خدادادی و شخصیت کاریزماتیک او چنان آشکار بود که نهتنها دوستان، بلکه بیگانگان و حتی رقبای سیاسیاش نیز ناگزیر به ستایش وی شدند.
نقل است که جواهر لعل نهرو به علامه اقبال گفت: «رهبری مسلمانان هند را خود بر عهده بگیرید»، اما علامه پاسخ داد: «ناخدای کشتی ما فقط آقای محمدعلی جناح است و من سربازی کوچک در سپاه او هستم».
ویجای لکشمی پاندیت، عمه ایندیرا گاندی، نیز گفته است که اگر مسلم لیگ صد گاندی و دویست ابوالکلام آزاد در اختیار داشت و کنگره تنها یک رهبر چون محمدعلی جناح را، هرگز هند تقسیم نمیشد. به گفته سر وینستون چرچیل، نخستوزیر بریتانیا، جناح در اراده و دیدگاههای خود بسیار استوار بود و برای ملت مسلمان، رهبری صادق و وکیلی راستین بهشمار میرفت.
اعتراف به شایستگیها و فضایل قائد اعظم در همه سطوح صورت گرفته است. او با تلاش و مجاهدتی بیوقفه پاکستان را بنیان نهاد، اما حاکمان پس از او، چنان با میراث سیاسی، قانونی و قانون اساسی کشور بازی کردند که سرانجام در ۱۶ دسامبر ۱۹۷۱ فاجعه دردناک سقوط بنگال رخ داد و پاکستانِ قائد اعظم به دو پاره تقسیم شد.
بدینسان، ملت پاکستان در ۲۵ دسامبر تولد بنیانگذار خود را جشن میگیرد و همزمان در ۱۶ دسامبر سوگ جدایی بازوی شرقی کشور را به یاد میآورد. شگفت آنکه هر سال در همین روز، دولتمردان و سیاستمداران به ملت اطمینان میدهند که برای جلوگیری از تکرار چنین فاجعهای همه اقدامات ممکن انجام خواهد شد؛ اما افسوس که بیش از نیم قرن از سقوط داکا گذشته و هیچیک از طرفها مسئولیت آن را نپذیرفتهاند؛ نه دادگاهی برگزار شد و نه حکمی از سوی نهادهای قضایی صادر گردید. در نتیجه، همان روندها و شرایط ادامه یافت و زمینهساز حوادثی شد که میتوانند پیشدرآمد فاجعهای دیگر چون سانحه بنگال باشند. با این همه، جای شکر و اطمینان است که پاکستان پابرجاست و به خواست خداوند همواره پابرجا خواهد ماند.
اندوه دیگر دسامبر آن است که در این ماه، فاجعههای دیگری نیز رخ دادهاند. در ۱۶ دسامبر ۲۰۱۴، تروریستها با حمله به مدرسه ارتش (APS) در پیشاور، ۱۳۲ کودک معصوم و ۹ معلم—که چراغ دانش را روشن میکردند—به شهادت رساندند. ملت هر سال در ۱۶ دسامبر، همزمان با یاد سقوط بنگال، اندوه این کودکان بیگناه را نیز تازه میکند.
همچون گذشته، زمامداران وعده جلوگیری از تکرار چنین فجایعی را میدهند، اما افسوس که دامنه تروریسم با گذر زمان گستردهتر شده است. هرچند ارتش پاکستان به رهبری فیلد مارشال عاصم منیر با تمام توان و سرعت علیه دو جریان تروریستی موسوم به «فتنه خوارج» و «فتنه الهندوستان» اقدام میکند، اما برای پایان دادن به عملیاتهای تروریستی پراکندهای که هند از طریق نیابت افغانستان در خیبرپختونخوا و بلوچستان انجام میدهد، ضروری است که ارتش پاکستان نبردی قاطع همانند عملیات «بنیان مرصوص» ماه مه ۲۵ را علیه هند آغاز کند.
اندوه دیگر دسامبر، شهادت محترمه بینظیر بوتو است. در ۲۷ دسامبر ۲۰۰۷، تروریستها در راولپندی، رهبر برجسته حزب مردم پاکستان—بزرگترین و محبوبترین حزب سیاسی کشور—نخستین زن نخستوزیر جهان اسلام و محبوبترین رهبر سیاسی پاکستان را به شهادت رساندند.
شهادت ناگهانی بینظیر بوتو خلأ و آشوبی عمیق در فضای سیاسی کشور ایجاد کرد. در آن شرایط حساس، آصف علی زرداری با سر دادن شعار «پاکستان زنده باد»، بهگونهای مدبرانه دمای سیاسی و اجتماعی را کاهش داد و نقشی تعیینکننده در حفظ حزب و تمامیت کشور ایفا کرد. بینظیر بوتو وارث اندیشه سیاسی پدرش ذوالفقار علی بوتو بود. هرچند ژنرال ضیاءالحق با کودتا حکومت پدرش را سرنگون کرد، کشور را در تاریکیهای حکومت نظامی فرو برد و او را به دار آویخت، اما بینظیر بهجای انتقام و تقابل، سیاست «دموکراسی بهترین انتقام است» را برگزید و راه آشتی و تفاهم را در پیش گرفت. از برکناری و اعدام پدرش تا شهادت خود، خدماتی گرانسنگ در راه احیای دموکراسی، رفاه مردم و امنیت و توسعه کشور انجام داد.
از رنج زندان و تبعید تا رسیدن به مقام نخستوزیری و سرانجام شهادت، او مسیری طولانی از مبارزه سیاسی را پیمود. امروز سیاست پاکستان دگرگون شده است؛ نظام دموکراتیک جای خود را به نظامی «هیبریدی» داده و حزب مردم نیز بهعنوان بخشی از این ساختار در قدرت حضور دارد. اگرچه به ظاهر همه نهادها—قانون اساسی، پارلمان، قوه قضائیه، دستگاه اجرایی، رسانه و جامعه مدنی—وجود دارند، اما روح واقعی دموکراسی ناآرام و بیقرار است. چگونه میتوان انتظار آرامش روح ذوالفقار علی بوتو و بینظیر بوتو را داشت؟ و چه کسی میداند که در دل صدمات دسامبر، هنوز چه اندوههای نهفتهای در انتظار بیدار شدناند.
نویسنده: ایم ج گوهر
https://www.express.pk/story/2793224/december-ke-sadmaat-2793224
نظر شما